غزل قسمت ازلی – فال حافظ

غزل شماره ۲۵۶ دیوان حافظ در حین صدرات خواجه تورانشاه وزیر سروده شده و بازگو کننده دورهایست که حافظ تا اندازهای با خاطر آسوده میزیسته است. مطلع غزل با نصیحت به پندشنوی از ناصح دلسوز آغاز میشود. در ادامه به اغتنام فرصت و استفاده از ایام جوانی توصیه میکند؛ چراکه روزگار همانند دزدی در کمین است که عمر را از آدمی برباید.
فال حافظ با معنی و تعبیر کامل و تفسیر بیت به بیت غزل شماره ۲۵۶ حافظ را در تحقیقستان بخوانید.
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی
که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
معاشری خوش و رودی بساز میخواهم
که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر
بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک
که نقش خال نگارم نمیرود ز ضمیر
بیار ساغر در خوشاب ای ساقی
حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر
به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
ولی کرشمه ساقی نمیکند تقصیر
می دوساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
دل رمیده ما را که پیش میگیرد
خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر
حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ
که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر
غزل شماره ۲۵۶ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
۱- چرا اینقدر زندگی را به خودت و دیگران سخت میگیری؟ عمر میگذرد، سختگیری را کنار بگذار و سعی کن قدر روزهای زندگی را بدانی. همهچیز نباید طبق میل و سلیقه تو باشد تا احساس خوشبختی کنی، اندک ناملایمات در زندگی هرکسی وجود دارد. به هر چیزی که داری قناعت کن.
۲- روزگار را با خوشبینی سپری کن و از لحظه لحظه آن استفاده ببر. غم و اندوه خوردن برای چیزهای بیفایده و بیاساس، کاری ابلهانه است. واقعبین باش و با فکر و خیالات بیهوده، خود را دچار رنج و عذاب مساز.
۳- افرادی به تو و داشتههایت حسادت میکنند، از آنها دوری کن هرچند نمیتوانند به تو آسیب برسانند. به پند و نصیحت افراد دلسوز توجه داشته باش. در هر شرایطی که هستی، رابطهات را با خداوند مستحکم ساز.
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۵۶ حافظ – معنی غزل نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
بیت اول
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
به تو اندرزی میدهم، به گوش گیر و در پی بهانه و انکار آن مباش: آنچه را که نصیحتگوی مهربان و خیرخواه تو میگوید، قبول کن.
✦✦✦✦
بیت دوم
ز وصل روی جوانان تمتعی بردار
که در کمینگه عمر است مکر عالم پیر
از وصال چهره زیبارویان جوان بهرهبرداری کن، زیرا مکر و نیرنگ این دنیای کهنهکار در سر راه عمر تو به قصد جانت کمین کرده است.
✦✦✦✦
بیت سوم
نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی
که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
در نظر عاشقان، همه نعمتهای دنیا و آخرت به بهای یک دانه جو نمیارزد، زیرا در برابر آن کالاهای کم بها، قیمت دانه جو بیشتر است.
✦✦✦✦
بیت چهارم
معاشری خوش و رودی بساز میخواهم
که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر
همنشینی خوشرفتار و عودی خوشآهنگ و کوک شده نیاز دارم تا درد دل خود را با آهنگهای بم و زیر آن، بازگو کنم.
✦✦✦✦
بیت پنجم
بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
تصمیم گرفتهام که شراب ننوشیده و گناه نکنم، البته در صورتیکه این چارهاندیشی من با حکم سرنوشت مطابقت داشته باشد.
✦✦✦✦
بیت ششم
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر
در روز ازل که سرنوشت و نصیب و قسمت ما را رقم زده و معین میکردند ما حضور نداشتیم، بنابراین اگر آنچه به تو رسیده کمی مورد رضایتت نیست بهانهگیری مکن.
✦✦✦✦
بیت هفتم
چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک
که نقش خال نگارم نمیرود ز ضمیر
ای ساقی، شراب و مشک سوده را ممزوج کرده و مانند آنچه گل لاله در پیاله خود دارد، در قدح من بریز، زیرا نقش خال سیاه دلبرم از لوح سینهام محو نمیشود.
✦✦✦✦
بیت هشتم
بیار ساغر در خوشاب ای ساقی
حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر
ای ساقی، پیاله بلورین پر از شراب زلال لعل مانند بیاور و به حسود بگو که بزرگواری وزیر را ببین و از فرط حسادت بمیر.
✦✦✦✦
بیت نهم
به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار
ولی کرشمه ساقی نمیکند تقصیر
صد مرتبه به قصد توبه از شرابخواری، پیاله را به کناری نهادم، اما چه کنم که ناز و کرشمه ساقی در تشویق من به نوشیدن شراب کوتاهی نمیکند.
✦✦✦✦
بیت دهم
می دو ساله و محبوب چارده ساله
همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
برای من همنشینی با شراب کهنه دوساله و محبوب نوجوان چهارده ساله به عنوان دوست کوچک و بزرگ کفایت میکند.
✦✦✦✦
بیت یازدهم
دل رمیده ما را که پیش میگیرد
خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر
چه کسی میتواند جلوی دل بیقرار ما را بگیرد؟ به مجنونِ رنجور از زنجیر خبر دهید که من نیز همچون او در راه عشق دیوانه شدم.
✦✦✦✦
بیت دوازدهم
حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ
که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر
ای حافظ، در این مجلس مهمانی، سخن از توبه به میان نیاور که ساقیان کمان ابرو تو را با تیر مژگانشان هدف قرار میدهند.